عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

اشعار آئینی مهدی چراغ زاده

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

اشعار آئینی مهدی چراغ زاده





تقدیم به امام حسن مجتبی (ع)

 

حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است

اشک او راوی یک عمر غم و آزار است

روز و شب گریه کن روضه یک مسمار است

قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است

 

داغهایی که کشیده است همه معروف است

پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است

 

در نماز شب و هنگام دعا می گرید

صبح با گریه او باد صبا می گرید

یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید

بعد چل سال بیادش همه جا می گرید

 

قصد این بار من از شعر که آقا بوده

قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده

 

زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد

یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد

غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد

از همان روز حسن با پدرش می سوزد

 

کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد

غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد

 

نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده

زهر در بین غم وغربت او کم بوده

قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده

دست سنگین همان کافر دوم بوده

 

ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود

بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود

 

داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند

قصه درد وغم وغربت حیدر می خواند

داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند

بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند

 

چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه

گفت لا یوم کیومک به ابا عبدالله

 

((دل من دست خودش نیست اگر می شکند))

قصه کرببلای تو کمر می شکند

دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند

بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند

 

صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد

چوب دست از لب ودندانت اگر بردارد

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۰۳
مهدی چراغ زاده

با الهام از یکی از سروده های

استاد عزیزم آقای لطیفیان

روی قبرم بنویسید که نوکر بودم

من غلامی به در خانه حیدر بودم

فخرم اینست دویدم همه جا پشت سرش

در رکاب ولی ا...چو قنبر بودم

بنویسید در این بزم مقرب بودم

چون مرید علی وحضرت مادر بودم

بنویسید جداییِ. ومن وکرببلا

بنویسید که لب تشنه ومضطر بودم

((من شدم حلقه به گوش در میخانه عشق))

چون مسلمان دوچشمان قلندر بودم

بنویسید رقیه. بنویسید عطش

غرق تب از عطش روضه اصغر بودم

هرچه دارم همه از خوبی مادر دارم

او دعا کرد. اگر نوکر اکبر بودم

از ازل ریزه خور سفره زینب بودم

روی قبرم بنویسید که نوکر بودم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۰۲
مهدی چراغ زاده

از ابتدای غزل بوی سیب می آید

نوای ناله وامن یجیب می آید

غزل که روضه گرفته است وبین روضه او

صدای گریه  ابن شبیب می اید

به سمت وادی غربت به سمت وادی طور

دوباره قافله ای بی شکیب می آید

دوباره قصه ی کوفه دوباره یک نامه

من الغریب برای حبیب می آید

میان هیات اشک و در اوج سینه زنی

صدای ناله شاهی غریب می آید

دوباره روضه مکشوف سوره مریم

وباز سوی مسیحی صلیب می آید

اگر که هلهله ودف کمی امان بدهد

به کوفیان برسانم حبیب می آید

به لطف و رحمت ومهمان نوازی کوفه

عزیز فاطمه شیب الخضیب می آید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۰۱
مهدی چراغ زاده

چند بیت در مدح کریم اهل بیت

امام حسن مجتبی (ع)


دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم روزی ما سفره ی خوبان شده است

این فقط گوشه ای ازمهر دوچشمان شماست

سید ری هم اگر راهی ایران شده است


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۰۰
مهدی چراغ زاده

بازیک صبح غم انگیز و دو چشمم  باران

باز هم جمعه  نبارید  به  عالم  باران

مادرم باز نشسته است وچشمش در راه

حال چشمش چوهمیشه است که نم نم باران

ما که مردیم مسیحا نفس اما نرسید

بازهم بر سر سجاده ی مریم باران

در زمین دل خشکیده من هستی نیست

بده هستی تو به من باز به یک دم باران

ندبه مانده است به جا ارثیه از کرببلا

صبح هر جمعه چوشب های محرم باران

باز هم قافیه خشکید در این شعر ترم

تاکه از کرببلا گفتم وبا آن باران

کربلا آه کسی داغ برادر دیده است

سیل جاری شده بس دیده ی طفلان باران

تا که در علقمه چشمان علمدار زدند

شاید آنجا شده از مادر باران باران

نام عباس که آمد دل من روشن شد

حتماَ امروز نظر کرده به یاران باران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۹
مهدی چراغ زاده

دلپاره ای برای رجعت سرداران بی پلاک...


در شهر صدای همهمه می آید

از عرش نوا و زمزمه می آید

یک عمر محب فاطمه، سرش چیست؟

در روز عزای فاطمه می آید

****

با رایحه یاس و جنان برگشته

خاکیست ولی از آسمان برگشته

می خواسته مثل مادر خود باشد

در فاطمیه که بی نشان برگشته

****

با نفحه و عود آمده مهمانی

با نور و شهود آمده مهمانی

در فاطمیه ز کوچه های جبهه

یک یاس کبود آمده مهمانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۸
مهدی چراغ زاده

تقدیم به سقای آب وادب

 

وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست

دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست

درخیمه دیده بود عطش موج می زند

حس کرد تاکمی خنکا را دلش شکست

آمد نشست برلب دریا وشکوه کرد

طفلان که تشنه اند وتواما...دلش شکست

دریابرای بوسه زلبهاش تشنه بود

یک لحظه،یک امید، نه، دریا دلش شکست

مشکش پر اب کرد وروان شد به خیمه ها

اما چه شد چه دید خدایا دلش شکست

ازبس که کرده بود تمنا زمشک ،تا...

تیری رسید،مشک هم آنجا دلش شکست

ناگه عمود امد وبر فرق اونشست

سقا سرش شکسته وزهرا دلش شکست

چشم حسین برره واین صحنه راکه دید

آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست

یک لحظه خوب زینب خود رانگاه کرد

یا یاد روزهای مبادا دلش شکست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۷
مهدی چراغ زاده

عاشقانه ای برای معشوق منتظران

           امام زمان ارواحنافدا

دلم بدون حضورت شبیه پاییز است

انار بغض من از خون دیده لبریز است

از آسمان دل آنقدر ندبه می بارد

که سرزمین دل من همیشه غم خیز است

کنار پنجره حالانشسته ام دل تنگ

غروب جمعه ی بی تو عجب غم انگیز است

هوای وصل تو مضمون هر غزل اما

ببین که دفتر من ازتهی چه لبریز است

نگاه آینه را چشم تو پر از خون کرد

ببین که تیغ نگاهت چقدر خون ریز است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۶
مهدی چراغ زاده


تا آسمان چشم من منظومه ی تلخ جدائیست

من اشکهایم مستعار شعرو غم نامه سرائیست

آدینه ها آدینه ها غم می تراود ازهمه سو

این غم گمانم از تبار داغ های کربلائیست

اشعار من هرپنج شنبه بوی وصل یار دارد

ای وای اما جمعه ها قافیه هایم ازجدائیست

عمریست تا مادر حصار شعر های انتظاریم

کی خواهی آمد ای که همراه تو اشعار رهائیست

من شعرهایم را برای رجعتت آماده کردم

آقاتومیدانی هوای شعر های من کجائیست

ازروز اول مادرم عشق حسینی برمن آموخت

زین روست معمولا هوای شعر هایم نینوائیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۵
مهدی چراغ زاده

این روزها ازغم تواسیردردم آقاجون

دل میگیره واسه توبهونه هردم آقاجون

به خدا ازهمه عالم میگیرم سراغتو

یه نشونی بم بده دورت بگردم آقاجون

جوونیم اگرکه رفت به راه توعیب نداره

همه ی زندگیمو نذر توکردم آقاجون

دوست دارم تاهمیشه گدای جمعه هات باشم

جون زهرامادرت نکن توردم آقاجون

یعنی میشه ببینم یه جمعه ازسفربیای

بشکنه بغض گلوبریزه دردم آقاجون


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۴
مهدی چراغ زاده